شخصيات : بروزن "شطحيات"
....ورود و خروج به چنان تاريخ و جغرافيائی، به اندازه يک "پلک زدن است. يک " آن " است. يک "لحظه" است و بعد؟! بعد، شما هستيد و خاطره ای از آن ناپديد شدگی، لازمانی و لامکانی و.......... بيان کردن آن، به کمک ديده ها و شنيده ها و تصورات "خود" ی که مقيد به تاريخ و جغرافيای"مادی" خود شما است. آن"خود"، می تواند يک عالم باشد. می تواند يک هنرمند باشد. می تواند يک ديندار باشد و خاطره ی خودش را از آن ناپديدشدگی و لامکانی و لازمانی، به زبان "علم"، به زبان" هنر" و يا به زبان "دين" بيان کند. به زبان علم و هنر و دينی که مقيد به ديده ها و شنيده ها و تصورات تاريخی و جغرافيائی "مادی" خود او هستند. يعنی آنکه شما، يک انسان هستيد که اين انسان، می تواند شاه، گدا، بلند، کوتاه، چاق، لاغر، قوی، ضعيف، سفيد، سياه، زيبا، زشت، زن، مرد، فقير، ثروتمند، چپ، راست، ميانه، راستگو، دروغگو و شياد و پدر سوخته و دودوزه باز ايرانی، خارجی، شرقی، غربی و..... در حکومت، خارج از حکومت، درون اپوزسيون، بيرون اپوزسيون و..... .. به طور نمونه هم، خود همين "حافظ" زرنگ و "رند!" و حقه بازی که از يک طرف، مسلمان است و قرآن را با چندين روايت، از بر می خواند و چون به "خلوت "می رود، آن کارديگر می کند- عرق و شراب و ..... -، و باز، چون با "خودش" خلوت می کند، می گويد: " تو، خود، حجاب خودی حافظ، از ميان برخيز!". اين "خود"ی که حجاب حافظ شده است و نمی گذارد که او، آن "خاطره"ی ازلی را که در لازمانی و لامکانی، تجربه کرده است، به خاطر بياورد، کيست؟!
بقيه اش در هفته ی آينده............