شخصيات: بروزن "شطحيات"
....آيا پاسخ ما – روايت ما، از شاه و خمينی و انقلاب!-، به او، در آن لحظه، انديشيده شده و فارغ از "حب، بغض، ترس و طمع" بوده است؟! و اگر نبوده است، پاسخ امروزمان به خودمان و به آن کودکان شش هفت ساله ی ديروز که اگرتا اکنون، درآتش عشق و نفرت نينديشيده و ترس و طمع ما، نسوخته باشند و نسوزانده باشند و معلول و معدوم و زندانی و تبعيد نشده باشند و معلول و معدوم و زندانی و تبعيد نکرده باشند، چيست؟!
(هيچ).
(هيچ؟!).
(برو به کارخود، ای واعظ، اين چه فرياد است؟! مرا فتاد دل از ره، تو را چه افتاد است؟! ميان او که خدا آفريده است از "هيچ"، دقيقه ای است که هيچ آفريده نگشادست!).
(آيا اين پاسخی که به من می دهيد، پاسخی صادقانه است؟!).
( در کوی نيک نامی، مارا گذر ندادند. گر تو نمی پسندی، تغيير ده قضا را!).
( آيا اين پاسخی که به من می دهيد، پاسخی مزورانه نيست؟!).
(می خورکه شيخ و حافظ و مفتی و محتسب، چون نيک بنگری، همه تزوير می کنند!).
وقتی که در شروع انقلاب، آقای محمد رضا پهلوی، از ايران خارج شدند و آقای روح الله خمينی، با هواپيمای ايرفرانس، ازفرانسه وارد ايران شدند، خبرنگاری از ايشان پرسيده است که در اين لحظه که پس از سالها تبعيد، به وطن بازگشته ايد، ممکن است بفرمائيد که چه احساسی داريد؟ آقای روح الله خمينی، فرموده اند که: "هيچ".
(هيچ؟!).
( فردوس و هرچه هست در آن، قسمت رقيب. رنج و غمی که می رسد از او، از آن ما است!).
( آيا اين پاسخی که به من می دهيد،پاسخی صادقانه است؟!).
(با مدعی بگو که تو و"جنت النعيم".ديدار يار،حاصل سر نهان ما است!).
( آيا اين پاسخی که به من می دهيد، پاسخی مزورانه نيست؟!).
بقيه، درهفته ی آينده......
.............................................
توضيح:
لينک ها، به پائين صفحه، منتقل شده اند.