عقده ها و عقيده ها
علم، فاقد عقيده و عقده است، اما عالم نه:
به اين دليل، علمای ما، بايد مواظب باشند که اگر خود را عالم به علم يا علومی - مادی . معنوی- می دانند و با استناد به آن علم يا علوم، در باره ی چيزی يا کسی، داوری و اظهار عقيده می کنند، مبادا آن داوری ها و اظهار عقيده کردن ها، ريشه در عقده های آن ها داشته باشد تا در عقيده هاشان!
( چرا؟!).
چون، داوری و ارزش گذاری در مورد پديده های پيرامون مان، بستگی به تجربه و دانشی دارد که در باره ی آن پديده ها، از راه ديدن ، شنيدن و خواندن کسب کرده ايم. به طور مثال:
وقتی نام پديده ای مانند " ايکس"، به ميان می آيد، از آن پديده، تصويری در ذهن ما ظاهر می شود که عکس العمل مان نسبت به آن، می تواند مثبت، منفی و يا بی تفاوت باشد. منفی و مثبت و بی تفاوت بودن عکس العمل ما، بستگی به جمع بندی و در نهايت داوری و قضاوتی دارد که از پيش، در آرشيو ذهن ما موجود است و قضاوت و داوری موجود در ذهن ما هم، بستگی به شاخص های زير دارد:
شاخص اول: تجربه ی شخصی ما ازپديده ی " ايکس".
شاخص دوم: آنچه در مورد پديده ی " ايکس" ، از ديگران شنيده ايم.
شاخص سوم: آنچه در باره ی پديده ی " ايکس"، مطالعه کرده ايم.
اگرچه، غيبت هرکدام از اين سه شاخص، ما را از داوری درست در مورد پديده ی " ايکس" باز می دارد، اما حضور هر سه مورد آن هم، داوری درست ما را تضمين نخواهد کرد!
( چرا؟!).
الف: چون، تجربه ی شخصی هر کدام از ما، در مورد پديده ی " ايکس" ، به شاخص های زمان و مکان و موقعيت های خاصی بستگی پيدا می کند که می توانند با هم متفاوت باشند.
ب: چون، شنيده های هرکدام از ما، در باره ی پديده ی " ايکس" بستگی پيدا می کند به اين که از چه کسانی شنيده ايم.
ج: چون، مطالعات هر کدام از ما، در باره ی پديده ی " ايکس" بستگی پيدا می کند به نوع کتابی که خوانده ايم و نويسندگان آن کتاب ها، با چه انگيزه ای دست به نوشتن آنها زده اند.
اگر تجربه های شخصی ويا شنيده ها و خوانده های ما، در باره ی پديده ی " ايکس"، از پيش داوری های مثبت و منفی هم خالی باشد، تازه ، داوری نهائی ما، بستگی پيدا می کند به اينکه بخواهيم آن داوری را از درون فيلتر چه نوع عقيده ای عبور بدهيم! به طور مثال:
اگر به جای پديده ی "ايکس" بگذاريم "جمهوری اسلامی" و آن را موضوع يک تحقيق اکادميک قرار بدهيم و برای ارزشگذاری های مثبت و منفی:
الف : بسپاريمش به دست محققين " بودائی، زرتشتی، کليمی، مسيحی، مسلمان، شيعه، سنی، بهائی و ........ " .
ب: بسپاريمش به دست محققين " عراقی، پاکستانی، افغانستانی، ترکيه ای و............." .
ج: بسپاريمش به دست محققين " آمرکائی، اروپائی، روسی، چينی. و.......".
د: بسپاريمش به دست محققين " چپ ، ملی، مذهبی و.......".
ه: بسپاريمش به دست من، تو، او . ما، شما،ايشان.
آنوقت خواهيد ديد که ضريب "بار مثبت و منفی" آن "تحقيقات"، حتی در همان حوزه های "اکادميک" هم که ما از آنجا ها، انتظار يک داوری بی غرض و مرض را داريم، بستگی به محققين آنجا، دارای ضرايب متفاوت و گاهی هم متضاد خواهد شد. حالا، اگر همين ضرايب داوری های متفاوت را که پس ازعبور از فيلتر" محققين" گوناگون به دست آورده ايد، وارد يک دستگاه فرضی " عقده " ياب کنيد، با کمال تعجب خواهيد ديد که آن دستگاه، دارد به شما نشان می دهد که فقط "پنج درصد" از محتوای ضرايب بدست آمده ی "مثبت و منفی"، متاثر از" عقيده" ی محققين، و "نود و پنج در صد" آن، متاثر از" عقده " های مادی و معنوی آنها بوده است که آگاهانه و نا آگاهانه، به پديده ی مورد تحقيق نسبت داده شده است!:
(چه عقده هائی، مثلن؟!).
در شرايط فعلی و در مورد "جمهوری اسلامی" ، عمده ترين عقده ها، تقريبن، اينها هستند:
عقده ی انقلابی، ضد انقلابی.
عقده ی پوزسيونی، اپوزسيونی.
عقده ی دينی- يهودی، مسيحی، اسلامی شيعی و سنی، صوفی و عرفانی-
عقده نژادی- اروپائی، آمريکائی، ايرانی، عرب، ترک و...-.
عقده ی جنسی- زن، مرد، همجنس گرائی-
عقده ی تاريک فکری و روشن فکری- دينی. غيردينی-
عقده ی فقر، عقده ی ثروت. عقده ی خود کوچک بينی، عقده ی خود بزرگ بينی. عقده ی چاقی، عقده ی لاغری. عقده ی قد بلندی، عقده ی قد کوتاهی. عقده ی زشتی، عقده ی زيبائی. عقده ی بی همسری، عقده ی با همسری. عقده ی ايرانی داخل کشوری، عقده ی ايرانی خارج کشوری و..... خلاصه، هزاران عقده ی سرکوفته و در کوفته ی مچلی و هچلی و کچلی و مادی و معنوی ديگر که مانند صفات وراثتی، درون " ژن "ما انسان ها، نهفته اند و منتظر فراهم شدن شرايطی - فرصتی يا قدرتی! - تا بارز شوند و ازقوه به فعل درآيند و " جهان را بسازند" يا " جهان را ويران کنند".
آه!
آه!
آه!
هرگز،
هيچ عقيده ای،
چنان کمر به قتل ما نبسته است که عقده های ما!
.....................................................................................