۱۳۸۷ اسفند ۱۳, سه‌شنبه


شرکت جولاشکا
"سومين قسمت"
هنوزهم که هست، معلوم نشده است که چرا هم زمان با انتشار گزارش بالا، ناگهان درميان شرکتی ها، زمزمه ی عادلانه شدن سهام برمی خيزد و متعاقب آن، شرکت به سه شاخه ی " بالائی ها ، وسطی ها و پائينی ها " تقسيم می شود:
شاخه ی "بالائی ها "، به شدت در برابر طرح عادلانه شدن سهام مقاومت می کنند.
شاخه ی " پائينی ها "، با قاطعيت از طرح عادلانه شدن سهام به دفاع می پردازد.
شاخه ی " وسطی ها " ، حالت معلقی دارد و بين بالائی ها و پائينی ها در نوسان است.
جنگ شرکتی ها آغاز می شود و گزارش منتشر شده از طرف " بخش تشخيص " ، وسيله ای می شود در دست طرفين جنگ که به اعتبار ارزش های نهفته درآن گزارش، طرف مقابل را از ميدان بيرون کند.
شاخه ی بالائی ها، وابستگی شجره نامه ای به آوارگان را، به شاخه ی پائينی ها نسبت می دهد. و چون، بر طبق اساسنامه ی شرکت، شرکا بايد متعلق به شجره نامه ئی باشند که صفت مشخص آن، "کارگزاری " است و نه " کارگری "، آن وقت، اگر چنان ارتباط شجره نامه ای ثابت می شد، شاخه ی پائينی ها از داشتن هر گونه سهمی در شرکت محروم می شدند.
شاخه ی پائينی ها هم، مورد حرام زادگی را به بالائی ها نسبت می دهند. و چون، بر طبق اساسنامه ی شرکت، حلال زادگی مشخصه ی اصلی شرکای شرکت است، اگر حرام زاده بودن بالائی ها ثابت می شد، آنها هم از داشتن هر گونه سهمی در شرکت محروم می شدند.
شاخه ی وسطی ها که وضع را چنان می بينند، موقعيت را غنيمت می شمرند و ضمن دادن شعار بی طرفی، شروع می کنند به شعله ور ساختن آتش جنگ بين بالائی ها و پائينی ها. در اين زمان است که بالائی ها و پائينی ها به نقش دو گانه ی وسطی ها پی می برند و با آنها وارد جنگ میشوند. اسلحه ای هم که عليه آنها بکار می برند، نسبت دادن صفت " حاضر و غا يبی " به آنها است. يعنی همان صفتی که شرکت به دشمنان قسم خورده ی ازلی و ابدی خودش نسبت داده بود.
وضعيت، وضعيت بغرنجی می شود، چون بر طبق اساسنامه ی شرکت، هر سه شاخه، طبق نسبت هائی که به هم داده اند، نمی توانند شرکای شرکت باشند. آن وقت، اين سؤا ل مطرح می شود که پس شرکای واقعی و به حق شرکت، چه کسانی می توانند باشند؟!
در همين زمان است که " بفرموده ی مقام عالی " ، خطاب به همه ی شرکای شرکت صادر می شود:

( به خاطر حفظ شئونات شرکت، بر همه ی شرکاء واجب است که جنگ را تا اطلاع ثانوی کنار بگذارند! ).
ادامه دارد.........