۱۳۸۶ مرداد ۲۵, پنجشنبه

شخصيات

شخصيات بر وزن شطحيات-

من ايرانی هستم، چون در ايران متولد شده ام. مسلمان هستم، چون در خانواده ای مسلمان، پای به اين دنيا گذاشته ام. و معنای آنچه گفتم، اين است که اگر درجائی ديگر و در خانواده ای غير مسلمان متولد می شدم، آن وقت، ديگر ايرانی و مسلمان نبودم! بودم؟!

و حالا هم که به هر دليل، ايرانی ومسلمان هستم، به اعتبار آنچه از کودکی تا به اکنون، از طريق ديده ها، شنيده ها و خوانده هايم،- در خواب ها و بيداری هايم-، آموخته ام، نه اسلام من، اسلام بن لادن، طالبان، جمهوری اسلامی، شريعتی، مجاهدين خلق و......... اسلام يک ميليارد مسلمان پراکنده در نقاط ديگر جهان است و نه ايرانيت من، ايرانيت ديگرايرانيان هم وطنم!

ايرانيت و مسلمانی من، ايرانيت و مسلمانی خود "خود" من است؛ يعنی ايرانيت و مسلمانی موجودی بنام سيروس" قاسم" سيف، با گفتار و رفتار و پندار ويژه ی خودش که در سال 1950، در تربت حيدريه ، متولد شده است و بعدن، برای ادامه تحصيل به تهران رفته است و از حدود پنج سال پيش از تولدش، به مرور، لحظه به لحظه و ذره به ذره، به خواست عناصر "جهل و تزوير و قلدری"، به شهادت رسيده است تا......... در سال 1975، پس از آگاهی کامل به شهادت های مکررخود- منظورش شهيد شدن های مکرر نيست- و عبور از "برزخ، دوزخ و بهشت ها"ی متضاد، سر انجام در سال 1995، در خارج از ايران- تبعيد-، دوباره متولد شده است؛ با رفتار و گفتارو پندار ويژه ی خودش که فکر می کند: (کشور هلند، وطن دوم و دموکراسی و حقوق بشرهم، دين دوم او است؛ دموکراسی و حقوق بشری که تا درجه بسيار بسيار بالائی، البته با نقص ها و استثناهائی، در ذهنيت هم وطنانش- منظور، هم وطنان هلندی اش هستند-، نهادينه شده است).