۱۳۸۶ آذر ۳, شنبه

آيا حافظ که در زمان خودش، شاعر بزرگی بوده است، انسان بزرگی هم بوده است

شخصيات: بروزن" شطحيات"

.....اين "خود"ی که حجاب حافظ شده است و نمی گذارد که او، آن "خاطره"ی ازلی را که در لازمانی و لامکانی، تجربه کرده است، به خاطر بياورد، کيست؟! خود حافظ؛ حافظی که مثل هر انسان ديگری، مقيد به تاريخ و جغرافيای تن خويش است؛ تنی که مثل هر موجود زنده ی ديگری، برنامه ريزی شده است برای جذب و دفع موادی وشيوه هائی برای دفاع و بقاء و توليد مثل. و البته، چون انسان، از نوع تکامل يافته ترين ها است، برنامه ريزی شدن او، برای جذب و دفع و دفاع و بقاء و توليد مثل هم، به شکل پيچيده تری انجام شده است و به مرور، تاثيرو تأثر متقابل ميان آن پيچيده گی ها و جغرافيای مسلط بر اين انسان، او را صاحب "وجود" نامرئی يی می کند بنام"خود"؛ خودی که در آغاز، ساده است وفقط در خواب هايش، او را به خود مشغول می دارد، اما به مروربه چنان حدی از پيچيدگی می رسد که در بيداری پدر صاحب "خود" را در می آورد و..... خوب! حالا، اين انسان، دارای دو وجود است. وجودی که همين "تن" او است. و وجودی که "خود" او است. تن خودش را، هم ديگران می توانند ببينند و هم خودش- البته از طريق سطوح آينه سا- ، اما "خود" او را، نه ديگران قادر به ديدنش هستند و نه خود او. بانديدن "خود"اش، می تواند کنار بيايد، چرا که به هر حال،" خود" او است و از جانب "خود"او، اورا، خطری تهديد نمی کند- ظاهرن!- اما، در مورد نديدن "خود" ديگران چطور؟! پس مصمم می شود که به هر طريق ممکن، خود نامرئی ديگران را ببيند و... - اگر بتواند، آن ها را، از آن خود کند!-، غافل از آنکه " از آن خود کردن –خود- ديگران"، دامی است که "خود" او ، بر سر راه خود نهاده است: "تو، خود، حجاب خودی حافظ، از ميان برخيز!". آه! نکند که اين مار و عقرب و شير و پلنگ و.....هم، خودی داشته باشند که او نمی بيند شان؟! آن درخت و کوه و رودخانه ودريا و..... چطور؟! آن ماه و خورشيد و ابرها و ستاره ها و.... حالا، پس از چندين هزارسال، دوباره برمی گرديم به يک جائی که درآنجا، عده ای، دوريکی از خود هاشان که بر بلندی ای ايستاده است، حلقه زده اند و چشم و گوش و هوش، به او داده اند تا ببينند و بشنوند و تصورکنند که او، اين بار، چه چيزقابل ديدن و شنيدن و به تصور درآوردنی را، ديده است وشنيده است و به تصور در آورده است که آنها تا آن لحظه، قادر به ديدن و شنيدن وبه تصور در آوردن آن نبوده اند! او،شايد همان کسی باشد که "خود" خود را ديده است يا شنيده است و يا به تصور در آورده است! او، شايد همان کسی باشد که "خود" زمين را ديده است يا شنيده است و يا به تصور در آورده است! او، شايد همان کسی باشد که "خود" آسمان را ديده است يا شنيده است يا به تصور در آورده است! او، شايد "عالم"ی باشد. او، شايد" هنرمند"ی باشد. او، شايد"پيامبر"ی باشد.

ادامه، در هفته ی آينده......

لينک ها:

http://www.asre-nou.net/

http://www.radiozamaneh.info/

و با تشکر از آناهيتا ی عزيز، به خاطرپيشنهاد دادن سايت:

http://www.azizjon.com/

وبا تشکر از پدرام عزيز، به خاطر پيشنهاد دادن سايت:

http://www.pedramweb.com/

و با تشکر از مهرسای عزيز، به خاطر پيشنهاد دادن سايت:

http://www.heliacal.blogsky.com