۱۳۸۶ اسفند ۱۲, یکشنبه

يکی از خوانندگان -خانم يا آقا- ئی، در مورد تيتر رمان" شما بايد، دستتان را، از جيب ايشان، بيرون بياوريد!" نوشته اند که:"شماهم بايد دست از سر ما برداريد و اين تيتر رمان نيست". بدون نام

پا سخ من به ايشان، اين است:

با سلام به شما دوست عزيز- البته، اگر مرا لايق دوستی بدانيد-

الف: جمله ای که نوشته ايد، بسيار نامهربان، مهاجم و عصبانی است! چرا؟!مگر من با شما چه کرده ام؟ آيا در متن اين رمان، حرفی، سخنی، معنائی، چيزی است که با عث رنجش شما شده است؟

ب: اگر چنين است، چرا آن را مطرح نمی کنيد؟

ج: اگر ناراحتی و عصبانيت شما، هيچ ما به اذای ديکری نداشته باشد و فقط به خاطر " تيتر" ی باشد که زيبنده ی يک رمان نيست، خوب! می توانستيد محبت کنيد و آن را با بيانی مهربان به من تذکر بدهيد و دلايلش را هم بگوئيد. آنوقت، من هم دلايل خودم را خدمتتان عرض می کردم و احتمالن به نتيجه ای بهتر از اينی که رسيده ايم، می رسيديم؛ يعنی نتيجه ای که هدف همه ی اين نوشتن ها و خواندن ها و گفتن ها و شنيدن ها، برای رسيدن به چنان نتيجه ای است؛ يعنی يک گفتگوی سازنده ميان من و شما و "ما" و " ايشان". در غير اينصورت همين می شود که هست! يعنی نقد و نظرها، ارجاعاتش به خود اثر نيست، بلکه به صاحب اثر است که تا چه اندازه، به "ما" و گذشته و اکنون "ما"، دور ، و چه اندازه، نزد يک است. با همه ی اين ها، آن طور نقد و نظرها، به اين دليل، جوانمردانه است، چون ناقدينشان، با اسم و رسم واقعی شان، زير نوشته شان را امضاء می کنند و به خواننده يا شنونده شان اين امکان را می دهند که به هنگام خواندن يا شنيدن آن نقد، به دخالت دادن آکاهانه و نا آکاهانه ی فاکتورهای، " حب و بغض" و "ترس و طمع" آنها، نسبت به نقد اثر توجه داشته باشند، ولی در تاريکی ايستادن و بدون نام، در باره ی کسی يا چيزی سخن گفتن!

د: منتظر راهنمائی های شما دوست عزيز هستم.