پرسش و پاسخ:
پرسش اول: خانم و يا آقائی - شايد هم، جنس سومی- سؤال کرده اند که ( آقای سيف! شما، در هفته ی قبل، درون مطلبتان نوشته ايد که محمد زيبا بود. اما در تيتری که در بالای مطلبتان آورده ايد نوشته ايد که محمد، زيبا بود به پندار و به کردار و به گفتار. برداشت من از اين دوجمله تان اين است که تأکيد شما، بيشتر بر زيبائی باطنی محمد است نه بر زيبائی ظاهری او. برداشت من درست است آيا؟ و اگر منظورشما زيبائی ظاهری باشد ممکن است خواهش کنم بفرمائيد در کجا راجع به زيبائی محمد نوشته شده است؟! اصولا معيار شما برای زيبائی يک آدم چی هست؟ و به نظر من، شما هرمعياری هم که برای زيبائی داشته باشيد، نمی توانيد بگوئيد که به طورمثال "مورلن مونرو" و "جيمز دين"، زيبا نيستند! درست است؟! و سؤال ديگرم اين است که آيا منظورتان از "امرد" که در مطلبتان آورده ايد همان افراد "هوموسوکسوئل" هستند؟ در ضمن، يک نگاهی هم به عکسی که ضميمه کرده ام بندازيد! آيا با معيارهای شما، آدم زيبائی هستم يا خير؟!
پاسخ:
الف: در مورد قسمت اول سؤالتان. بلی. منظور، زيبائی ظاهری حضرت "هم" بوده است. اما، آنچه باعث شده است که منظور مرا از زيبائی، به حساب زيبائی باطنی بگذاريد، اشتباهی بوده است که من، با از قلم انداختن واژه ی " هم" در تيتر مطلب هفته ی قبل مرتکب شده ام که با تشکراز ياد آوری شما، آن را به اين صورت اصلاح می کنم که: (محمد"ص" ، به پندار و به گفتار و به کردار"هم"، زيبابود).
ب : در مورد اينکه در کجا نوشته شده است که محمد"ص" زيبا بوده است، می توانم شما را به منابع مختلفی ارجاع بدهم، ولی چون ممکن است، بعدن با اين سؤال بيائيد که ازکجا در صحت آن منابع مطمئن هستم، همين جا عرض می کنم که حتا اگر هيج مدرکی هم در تأييد زيبائی محمد" ص" در اختيار نداشتم، بازهم دراعتقاد من که محمد"ص"، زيبا بوده است، خللی به وجود نمی آمد. چون، محمد"ص" پيامبر است، و خداوند پيامبران را ازميان زيباترين های جامعه ی خودشان – زيبائی، به صورت و به سيرت- ، انتخاب می کند و به حتم، محمد"ص" با معيارهای زيباشناختی آن زمان و در جامعه ای که در آن زندگی می کرده است، از زيباترين ها بوده است!
ج: درمورد اينکه پرسيده ايد معيارمن، برای "زيبائی" يک آدم چيست، بايد عرض کنم که معيار زيبائی، نه تنها در اقليم هائی با آب و هوای متفاوت،- شمال.جنوب. شرق. غرب-، بلکه برای آدم های هم اقليم هم، می تواند متفاوت باشد. بنابراين، نمی شود انتظار داشت که يک اسکيموی زيبا، برای يک آفريقائی، و يا يک غربی زيبا، برای يک شرقی، همانقدر زيبا بنمايد که برای هم اقليمی های خودشان. و هر چقدر جوامع از نظر آب و هوائی به همديگر نزديک تر می شوند، تفاوت معيار های فرهنگی،-سنت و مذهب- و به تبع، معيارهای زيبا شناختی- صورت و سيرت – آنها هم، نسبت به همديگر کمتر می شود.
د: در مورد "مورلن مونرو" و " جيمزدين"، حق با شما است. نمی توانم بگويم که زيبا نيستند. چرا که "شرکت جولاشکا"، پيش ازآنکه، در اواخر قرن بيست و يکم، بتواند با تکنولوژی پيشرفته ای که در اختيار خواهد داشت، به ميل و مصلحت خود، دست به تغييرساختار ژنتيکی انسان و آب و هوای اقليم های جهان بزند، قبلن، در اواخر قرن بيستم، توانسته است با به دست گرفتن نبض "علم ودين و فلسفه و ادبيات و هنر...." اقليم های زير پوشش خودش، فرهنگی را بر جهان تحميل کند که همه ی انسان ها، ازهراقليمی و با هر آب و هوائی که برخاسته باشند، بتوانند برای اثبات نظرخود در مورد هر پديده ی "علمی، دينی، فلسفی، ادبی و هنری و... "، از جمله همين "زيبائی" مورد بحث من و شما، طرف مقابل نظر خود را، به همان فرهنگ " جولاشکا" يی غالب و جهانگير شده ارجاع دهند و به طور مثال، مثل شما بگويند که : (... به نظر من، شما هرمعياری هم که برای زيبائی داشته باشيد، نمی توانيد بگوئيد که به طورمثال "مورلن مونرو" و "جيمز دين"، زيبا نيستند! درست است؟!). و با به ميان آوردن نام آن دو زيبارو، در من متاثر از همان فرهنگ "جولاشکا"يی، همان حس وصف ناشدنی را بر انگيزانيد که در عنفوان جوانی، درون سالن تاريک سينما، به وقت اولين ديدار آنها- البته، در دو فيلم مختلف- درمن بر انگيزانده شده بود!
ه: در مورد واژه ی " امرد" و اينکه آيا به معنای همان " هومو سوکسوئل" است، بايد عرض کنم که واژه ی هومو سوکسوئل، در فارسی، به " هم جنس باز،و يا هم جنس گرا" ترجمه شده است که منظور آن به زن ها و مردهائی است که به همجنس خود، گرايش جنسی دارند:( " مرد به مرد. "زن به زن"). واژه ی "امرد"، در فرهنگ فارسی معين، اين طورمعنا شده است: ( "امرد"، يعنی: " کون ده". " مفعول"). و ( "امرد باز"، يعنی : "کون کن". "فاعل") و مشتقاتی مثل: ( " کون جنبان". " کون پاره". " کون دريده") و بعد هم، اين شعر که: ( هر که شد کون پرست برخيره- گوز يابد ثواب از انجيره"). حالا اينکه آيا می شود " همو سوکسوئل" خارجی را به "امرد" فارسی ترجمه کرد، بايد بگويم که در اين مورد، تخصص لازم را در خودم نمی بينم و نمی توانم اظهار نظری بکنم. اما، می شود حدس زد که با اين معانی شنيع و دل بهم زنی که فرهنگ معين برای " امرد" و "امردباز"، در نظر گرفته است، افراد " همو سوکسوئل" نبايد تمايلی به قبول چنان معانی شنيع و دل بهم زنی داشته باشند. از طرفی هم، ترجمه ی " هم جنس باز، و هم جنس گرا" را هم، برای انتقال هويت جنسی " همو سوکسوئل"لان غربی، به نوع شرقی- از جمله ايرانی- آن، مبهم و کافی و وافی و شافی، نمی بينم. و به گمانم، رئيس جمهور ايران، آقای احمدی نژاد هم، شايد درسفر به آمريکا، وقتی در برابراين سؤال که "نظرتان در مورد -همو سوکسوئل- های ايرانی چيست؟" قرار گرفته اند، درانطباق معنائی نوع "هموسوکسوئل" لان خارجی و " همو سوکسوئل" لان وطنی، دچار مشکل شده اند- بخصوص با لحاظ کردن همان معانی شنيع و دل بهم زن "امرد" در فرهنگ ايرانی!- و با توجه به شرايط سياسی و ترس از دادن مدرک جديد،- مدرک قديم که برای همه اظهر من الشمس است!- به دست خانم "رايس"، ترجيح داده اند که با همان زبان ديپلماسی خانم " رايس" که گفته بود " ما، در آمريکا، مثل شما شکنجه نمی کنيم!"، بگويند که :" ما، در ايران، مثل شما، همو سوکسو ئل نداريم"!
و: در مورد زيبائی تان بايد بگويم که با ديدن عکسی که ازخودتان برايم فرستاده ايد، همان حس وصف ناشدنی را درمن بر انگيزانديد که اگر " مورلن مونرو" ويا " جيمزدين" را، از آن زاويه می ديدم، بر انگيزانده می شدم. و برای داوری در مورد زيبا بودن و يا نبودنتان، نياز به ديدن بخش جلووی شما، بخصوص صورتتان و بخصوص تر، چشم هايتان دارم. و اگرنه، چگونه می توانم تن زيبای شما را – از پشت!- ازتن زيبای" جيمزدين" - از پشت!- و تن زيبای " جيمزدين" را- از پشت!- از تن زيبای شما – از پشت!- باز شناسم؟!
توضيح:
در مورد "شرکت جولاشکا": اولن، فکرتان نرود به دنبال معانی کلاسيک منقرض شده ای مثل سرمايه داری، امپرياليزم جهانی، آمريکا، انگليس و شرکت های چند مليتی و غيره! "شرکت جولاشکا" يعنی: " من. تو. او. ما. شما. ايشان". ثانين، برای اطلاعات بيشتر در مورد "شرکت جولاشکا"، می توانيد به لينک رمان " آوارگان خوابگرد" که ازهمين قلم و در همين وبلاگ موجود است، مراجعه کنيد.
.....................................................
.....................................................................................