۱۳۸۷ اسفند ۴, یکشنبه

شرکت جولاشکا
"دومين قسمت"
به دستور شرکت، کشته ها را در قبرستان های جديد دفن می کنند و ملقبشان می کنند به قهرمانان از دست رفته!
معلولان را هم در همان قبرستان ها به کار می گمارند و ملقبشان می کنند به قهرمانان زنده!
( با آوارگان چه می کنند؟).
شرکت برای استخراج خاك قبرستان ها و انتقال آن، به انبارهای مخصوص، نياز به نيروی کار دارد و پس از انجام آزمايش هائی که روی تعدادی از آوارگان به عمل می آورد، به اين نتيجه می رسد که چون آوارگان دچار بيماری " خوا بگردی" شده اند و واحد کار تاريخی آنها به طور مدام در حال تغيير است، بنا براين، شرکت نمی تواند آينده ی پروژه های خود را بر اساس چنان وضعيت متغيری بنا کند. از طرفی، متخصصين شرکت که سال ها مشغول مطالعه روی پديده ی خوابگردی بوده اند، اعلام می کنند که اگر آنها مشخصات روحی و جسمی و اعتقادی آوارگان و هفت پشت پدری و مادری آنها را در اختيار داشته باشند، می توانند واحد کار روان تاريخی آوارگان را در حد نياز شرکت، تثبيت و کنترل کنند.
از آنجائی که موارد درخواست شده از طرف متخصصين، همان مواردی بود که آوارگان، پيش از آواره شدنشان، بر اساس قراردی که با شرکت بسته بودند، ملزم به انجام آن شده بودند، ولی به دليل جنگ نتوانسته بودند به تعهداتشان عمل کنند، بنا براين شرکت تصميم می گيرد که انجام موارد معوق مانده ی قرارداد را طی اطلاعيه ای به آوارگان اعلام کند. اطلاعيه چيزی است بدين مضمون:
( مردم شريف! جنگجويان بزرگ و وارثان بر حق قبرستان های قديمی!
با توجه به گرفتاری های ناشی از جنگ، شرکت جولاشگا، در صدد آن نيست که بابت تاخير در انجام موارد منعکس شده در قرارداد، از شما عزيزان تقاضای پرداخت خسارت کند، بلکه مثل هميشه برای اثبات حسن نيتش، تقاضا می کند که هرچه زودتر، فورم های مربوط به بندهای "هفت" و "هفتاد" قرارداد را تکميل نموده و به آدرس "بخش تشخيص" ارسال داريد و گرنه با همه ی حسن نيتی که شرکت دارد، پس ازانقضای تاريخ تعيين شده، مجبور خواهد شد که برای احقاق حق خودش، از هر طريقی که مناسب بداند، اقدام کند و........).
هنوز موعد تعيين شده به پايان نرسيده است که به تعداد آوارگان و مرده های منتسب به آنها، فورم های کامل شده به سوی شرکت سرازير می شود؛ فورم هائی که در آن به همه ی سؤالات پاسخ داده شده است، به جز موارد " حلال زادگی و حرام زادگی" که آوارگان به دليل تجربه ی تلخی که از جنگ چندين ساله شان داشتند و نيز با استناد به قرارداد صلح، تشخيص آن را به عهده ی خود شرکت گذاشته بودند. بخش تشخيص، پس از بررسی فورم های رسيده، نظر خودش را چنين اعلام می دارد:
(آوارگان و مرده های منتسب به آنها دارای سابقه ی تاريخی هفتصد و هفتاد خسوف و کسوف هستند و علی رغم تعلق به سرزمين های مختلف و تنوع در نژاد و زبان و فرهنگ، به سادگی، می توانند در جايگاهی قرار بگيرند که هم رضايت آنها تضمين شود و هم منافع شرکت. اما آنچه کار را مشکل می کند، بررسی عميق تر اطلاعات داده شده به وسيله ی آوارگان است که بی توجهی نسبت به آن، در دراز مدت، خطرات جبران ناپذيری را به دنبال خواهد داشت. چون:
اولا، بعضی از آوارگان، در تشريح شجره نامه ی قومی شان، از خويشاوندان دور و نزديکی نام برده اند که مشخصات آنها، به طورعجيبی با مؤسسين اوليه ی شرکت و حتی در مواردی، با مشخصات بعضی از مسئولان زمان حاضر انطباق کامل دارد!ثانيا، در همان شجره نامه های قومی، از افراد ديگری نام برده شده است که مشخصات آنها منطبق با مشخصات موجوداتی است که شرکت آنها را دشمنان ازلی و ابدی خودش می داند و به دليل حاضر و غايب شدن های متناوب و غير قابل پيشبينی شان، آنها را عناصر" حاضر و غايب" ناميده است).
ادامه دارد......